کد مطلب:230595
شنبه 1 فروردين 1394
آمار بازدید:258
دیر رسیده ایم و زود یافته ایم
- دیر رسیده ایم
مثل همیشه
و در بدویت نو نمای این شهر هزار رنگ
در لابلای هجوم آشفته ی نورهای تاریك
در مازهای پر رمز و راز حیرت و سرگردانی
ایستاده ام ...
- دیر رسیده ایم
مثل همیشه
و در هیاهوی سرسام آور آهن و شیشه
در افسون جیغ های رنج آور
به دنبال ردپایی از سكوت آسمان می گردیم
- دیر رسیده ایم
مثل همیشه
اما این بار زود یافته ایم
پنجره ای را كه از ویرانشهر مرگ به روستای زندگی گشوده می شود
[ صفحه 47]
- یافته ایم
خورشید را و درخت را و آب را ...
خورشید را كه با ابر فتنه و فریب پوشانده اند
درخت را كه به تیغ گمراهی افكنده اند
و آب را كه به سنگ های كینه راه بسته اند
- این سوی ایستاده ایم
در كویری خشك كه تشنه ی آب
در آسمانی بی نفس كه نیازمند درخت
و در شامی تار كه محتاج خورشید است
- این بار زود یافته ایم
پنجره ای را كه به سر انگشتان توسل و نیاز گشوده می شود
و حجمی یكباره از اجابت و نگاه را
به زمین بی آسمانمان فرومی ریزد
دست می گشاییم به تمنا
چشم باز می كنیم به امید
و دل فرا می آوریم به نیاز
به خورشید «رحمة للعالمین»
به درخت سبز «جود و كرم»
و به آب زلال «شمس الشموس»
سبزترین خورشید
و روشن ترین درخت
و آفتابی ترین آب
[ صفحه 48]
- دست در پرتو دامان نور
و چشم در شاخسار كرامت
و دل در تموج نیاز
زبان می گشاییم به نفرت و انزجار
از هر چه ابر تیره
كه ابهت تابش را از خورشید رحمت گرفته است
و هر چه تیغ
كه بر قامت بلند سبزی و طراوت حقیقت نشسته است
و هر چه سنگ
كه راه بر آب زلال بخشش و كرم بسته است ...
درخشنده باد خورشید
جاری باد آب
سبز باد درخت
و دور باد هر چه ابر و تیغ و سنگ
كه كویر و آسمان روزگاری خشك و تشنه را از حضور نور و طراوت بی بهره گذاشته اند ...
[ صفحه 49]